| |
در دير مغان آمد يارم قدحي در دست
در نعل سمند او شکل مه نو پيدا
آخر به چه گويم هست از خود خبرم چون نيست
شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست
گر غاليه خوش بو شد در گيسوي او پيچيد
بازآي که بازآيد عمر شده حافظ |
|
مست از مي و ميخواران از نرگس مستش مست
وز قد بلند او بالاي صنوبر پست
وز بهر چه گويم نيست با وي نظرم چون هست
و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست
ور وسمه کمانکش گشت در ابروي او پيوست
هر چند که نايد باز تيري که بشد از شست |
|
تعبیر
به زودی به دیدار او نایل می شوی و چیزی را که از دست داده ای جبران خواهد شد.در این هنگام شتاب کردن جایز نیست ،می بایست با مطالعه و از روی عقل گام برداری تا به مقصود برسی.خدا صابران را عزیز می دارد.