falehafez

  چو آفتاب مي از مشرق پياله برآيد
نسيم در سر گل بشکند کلاله سنبل
حکايت شب هجران نه آن حکايت حاليست
ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشت
به سعي خود نتوان برد پي به گوهر مقصود
گرت چو نوح نبي صبر هست در غم طوفان
نسيم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ
  ز باغ عارض ساقي هزار لاله برآيد
چو از ميان چمن بوي آن کلاله برآيد
که شمه اي ز بيانش به صد رساله برآيد
که بي ملالت صد غصه يک نواله برآيد
خيال باشد کاين کار بي حواله برآيد
بلا بگردد و کام هزارساله برآيد
ز خاک کالبدش صد هزار لاله برآيد
 
تعبیر

وقتی که از دست معشوق زیبا روی جرعه محبت بنوشی،بدان که مشکلت حل خواهد شد و از سفره واژگونه روزگار چشم طمع نداشته باش که حتی یک لقمه آن بدون غصه و زحمت به دست نمی آید.آینده روشنی پیش رو داری و با توکل به خدا به مرادت خواهی رسید.