falehafez

  بر سر آنم که گر ز دست برآيد
خلوت دل نيست جاي صحبت اضداد
صحبت حکام ظلمت شب يلداست
بر در ارباب بي مروت دنيا
ترک گدايي مکن که گنج بيابي
صالح و طالح متاع خويش نمودند
بلبل عاشق تو عمر خواه که آخر
غفلت حافظ در اين سراچه عجب نيست
  دست به کاري زنم که غصه سر آيد
ديو چو بيرون رود فرشته درآيد
نور ز خورشيد جوي بو که برآيد
چند نشيني که خواجه کي به درآيد
از نظر ره روي که در گذر آيد
تا که قبول افتد و که در نظر آيد
باغ شود سبز و شاخ گل به بر آيد
هر که به ميخانه رفت بي خبر آيد
 
تعبیر

دلی که در آن جای و نام خدا باشد،شیطان جایی ندارد.از خداوند کمک بخواه که جمالش همچون خورشید روشن است نه چون تاریکی شب.رنجها و سختیها به پایان می رسد؛و تو به نیت خود می رسی.عارف و عامی هر دو تولیدات خودشان را عرضه می کنند تا کدامشان مقبول افتد و طالب بیشتری پیدا کند.