falehafez

  زلف آشفته و خوي کرده و خندان لب و مست
نرگسش عربده جوي و لبش افسوس کنان
سر فرا گوش من آورد به آواز حزين
عاشقي را که چنين باده شبگير دهند
برو اي زاهد و بر دردکشان خرده مگير
آن چه او ريخت به پيمانه ما نوشيديم
خنده جام مي و زلف گره گير نگار
  پيرهن چاک و غزل خوان و صراحي در دست
نيم شب دوش به بالين من آمد بنشست
گفت اي عاشق ديرينه من خوابت هست
کافر عشق بود گر نشود باده پرست
که ندادند جز اين تحفه به ما روز الست
اگر از خمر بهشت است وگر باده مست
اي بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست
 
تعبیر

راز دلت را به هر کس مگو مگر اینکه او یار وفادار تو باشد.از مشکلات پیش آمده ناراحت مباش زیرا با صبوری ات حل خواهد شد.نسبت به تو خرده می گیرند و تو را سرزنش می کنند زیرا آنان نمی دانند که تو انسان خوبی هستی و از ابتدا به یاد خدا بودی و هر کاری را بدون ذکر نام او انجام نمی دهی.