|
دوش در حلقه ما قصه گيسوي تو بود
دل که از ناوک مژگان تو در خون مي گشت
هم عفاالله صبا کز تو پيامي مي داد
عالم از شور و شر عشق خبر هيچ نداشت
من سرگشته هم از اهل سلامت بودم
بگشا بند قبا تا بگشايد دل من
به وفاي تو که بر تربت حافظ بگذر |
|
تا دل شب سخن از سلسله موي تو بود
باز مشتاق کمانخانه ابروي تو بود
ور نه در کس نرسيديم که از کوي تو بود
فتنه انگيز جهان غمزه جادوي تو بود
دام راهم شکن طره هندوي تو بود
که گشادي که مرا بود ز پهلوي تو بود
کز جهان مي شد و در آرزوي روي تو بود |
|
تعبیر
همواره دلت برای او مشوش است،به ویژه شبها به فکرش هستی و انتظار توجه و محبت او را داری.پس از صبر و شکیبایی دیدارتان تازه می گردد و تو را خوشحال خواهد کرد.در زندگی امیدوار باش که این موجب موفقیت است.