|
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
من ديوانه چو زلف تو رها مي کردم
يا رب اين آينه حسن چه جوهر دارد
سر ز حسرت به در ميکده ها برگردم
نازنينتر ز قدت در چمن ناز نرست
تا مگر همچو صبا باز به کوي تو رسم
آن کشيدم ز تو اي آتش هجران که چو شمع
آيتي بود عذاب انده حافظ بي تو |
|
ور نه هيچ از دل بي رحم تو تقصير نبود
هيچ لايقترم از حلقه زنجير نبود
که در او آه مرا قوت تاثير نبود
چون شناساي تو در صومعه يک پير نبود
خوشتر از نقش تو در عالم تصوير نبود
حاصلم دوش بجز ناله شبگير نبود
جز فناي خودم از دست تو تدبير نبود
که بر هيچ کسش حاجت تفسير نبود |
|
تعبیر
هر کسی در دنیا سرنوشتی دارد،تقدیر تو نیز چنین بود که رقم خورد.اگر گرفتاری برایت پیش آمده ،آن را به فال نیک بگیر که خداوند هر که را بیشتر دوست دارد برایش مشکلات بیشتری به وجود می آورد تا امتحانش کند.سعی کن نسبت به همه مهربان و صادق باشی.تصورات خود را تغییر بده که معشوق آن قدرها هم زیبا نیست.