| |
گفتم کي ام دهان و لبت کامران کنند
گفتم خراج مصر طلب مي کند لبت
گفتم به نقطه دهنت خود که برد راه
گفتم صنم پرست مشو با صمد نشين
گفتم هواي ميکده غم مي برد ز دل
گفتم شراب و خرقه نه آيين مذهب است
گفتم ز لعل نوش لبان پير را چه سود
گفتم که خواجه کي به سر حجله مي رود
گفتم دعاي دولت او ورد حافظ است |
|
گفتا به چشم هر چه تو گويي چنان کنند
گفتا در اين معامله کمتر زيان کنند
گفت اين حکايتيست که با نکته دان کنند
گفتا به کوي عشق هم اين و هم آن کنند
گفتا خوش آن کسان که دلي شادمان کنند
گفت اين عمل به مذهب پير مغان کنند
گفتا به بوسه شکرينش جوان کنند
گفت آن زمان که مشتري و مه قران کنند
گفت اين دعا ملايک هفت آسمان کنند |
|
تعبیر
تو به مقصود می رسی،راز درونت را با هر کسی در میان مگذار که به مرادت نخواهی رسید.از بس که مورد توجهی، رقیب مانع پیشرفت تو می شود.باید به خدا توکل کنی و با روش ملایم و گرمی اخلاق و گفتگو،دل سنگی دشمن را نرم سازی،در آن صورت است که به مرادت خواهی رسید.