|
طاير دولت اگر باز گذاري بکند
ديده را دستگه در و گهر گر چه نماند
دوش گفتم بکند لعل لبش چاره من
کس نيارد بر او دم زند از قصه ما
داده ام باز نظر را به تذروي پرواز
شهر خاليست ز عشاق بود کز طرفي
کو کريمي که ز بزم طربش غمزده اي
يا وفا يا خبر وصل تو يا مرگ رقيب
حافظا گر نروي از در او هم روزي |
|
يار بازآيد و با وصل قراري بکند
بخورد خوني و تدبير نثاري بکند
هاتف غيب ندا داد که آري بکند
مگرش باد صبا گوش گذاري بکند
بازخواند مگرش نقش و شکاري بکند
مردي از خويش برون آيد و کاري بکند
جرعه اي درکشد و دفع خماري بکند
بود آيا که فلک زين دو سه کاري بکند
گذري بر سرت از گوشه کناري بکند |
|
تعبیر
آنچه در خیال آرزویش را داری به زودی ندایش از طریق غیب به تو خواهد رسید.مورد حسادت واقع شده ای منتها او کاری از پیش نخواهد برد.برای آرامش روحت قرآن بخوان که حافظ از این سرچشمه لایزال الهی الهام گرفته و موفق و سعادت مند شده است.