falehafez

  چو بشنوي سخن اهل دل مگو که خطاست
سرم به دنيي و عقبي فرو نمي آيد
در اندرون من خسته دل ندانم کيست
دلم ز پرده برون شد کجايي اي مطرب
مرا به کار جهان هرگز التفات نبود
نخفته ام ز خيالي که مي پزد دل من
چنين که صومعه آلوده شد ز خون دلم
از آن به دير مغانم عزيز مي دارند
چه ساز بود که در پرده مي زد آن مطرب
نداي عشق تو ديشب در اندرون دادند
  سخن شناس نه اي جان من خطا اين جاست
تبارک الله از اين فتنه ها که در سر ماست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست
بنال هان که از اين پرده کار ما به نواست
رخ تو در نظر من چنين خوشش آراست
خمار صدشبه دارم شرابخانه کجاست
گرم به باده بشوييد حق به دست شماست
که آتشي که نميرد هميشه در دل ماست
که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
فضاي سينه حافظ هنوز پر ز صداست
 

 

تعبیر

نارسایی کمال دیگران،باعث شد که سخن تو را باور نکنند.مغرور نباش.ظاهری آرام داری،ولی در درونت غوغایی برپاست.حرف حق را بپذیر.از کمک به دیگران لذت می بری و به زودی به مرادت خواهی رسید.از خداوند طلب توفیق کن.