|
سحرم دولت بيدار به بالين آمد
قدحي درکش و سرخوش به تماشا بخرام
مژدگاني بده اي خلوتي نافه گشاي
گريه آبي به رخ سوختگان بازآورد
مرغ دل باز هوادار کمان ابرويست
ساقيا مي بده و غم مخور از دشمن و دوست
رسم بدعهدي ايام چو ديد ابر بهار
چون صبا گفته حافظ بشنيد از بلبل |
|
گفت برخيز که آن خسرو شيرين آمد
تا ببيني که نگارت به چه آيين آمد
که ز صحراي ختن آهوي مشکين آمد
ناله فريادرس عاشق مسکين آمد
اي کبوتر نگران باش که شاهين آمد
که به کام دل ما آن بشد و اين آمد
گريه اش بر سمن و سنبل و نسرين آمد
عنبرافشان به تماشاي رياحين آمد |
|
تعبیر
وقت سحر اقبال و خوشبختی به نزدت آمد و گفت برخیز که دولت تو فرا رسید.شاد باش که بخت یار تو باشد و محبوب با آرایش هر چه تمام تر آمده است وتو از این پس نباید غم به دل راه دهی و احساس ناراحتی کنی،زیرا آینده روشنی پیش رو داری.