falehafez

  عشق تو نهال حيرت آمد
بس غرقه حال وصل کآخر
يک دل بنما که در ره او
نه وصل بماند و نه واصل
از هر طرفي که گوش کردم
شد منهزم از کمال عزت
سر تا قدم وجود حافظ
  وصل تو کمال حيرت آمد
هم بر سر حال حيرت آمد
بر چهره نه خال حيرت آمد
آن جا که خيال حيرت آمد
آواز سوال حيرت آمد
آن را که جلال حيرت آمد
در عشق نهال حيرت آمد
 
تعبیر

دیدار با معشوق موجب حیرت تو شده است (حیرت،مرحله ششم از مراحل هفتگانه عرفان است که عاشق در مقابل معشوق قرار می گیرد) چه بسا عشاقی غریق در دریای وصال که سرانجام کارشان به حیرت و سرگشتگی کشیده شد و خودشان را از معشوق باز نشناختند.وقتی که مرحله حیرت به وجود آید،مالک نه از خود خبر دارد و نه از وصال.همان طور که سر تا پای وجود حافظ در عشق به حیرت بدل شده.