falehafez

  خوش است خلوت اگر يار يار من باشد
من آن نگين سليمان به هيچ نستانم
روا مدار خدايا که در حريم وصال
هماي گو مفکن سايه شرف هرگز
بيان شوق چه حاجت که سوز آتش دل
هواي کوي تو از سر نمي رود آري
به سان سوسن اگر ده زبان شود حافظ
  نه من بسوزم و او شمع انجمن باشد
که گاه گاه بر او دست اهرمن باشد
رقيب محرم و حرمان نصيب من باشد
در آن ديار که طوطي کم از زغن باشد
توان شناخت ز سوزي که در سخن باشد
غريب را دل سرگشته با وطن باشد
چو غنچه پيش تواش مهر بر دهن باشد
 
تعبیر

هنگامی خلوت نشینی خوب است که دل یار با تو باشد،در غیر این صورت موجب رنجش تو می شود.در جایی که ارزش جاهلان از عالمان بیشتر باشد،مصلحت است که تو درد دلت را آشکار نسازی.