|
نقد صوفي نه همه صافي بي غش باشد
صوفي ما که ز ورد سحري مست شدي
خوش بود گر محک تجربه آيد به ميان
خط ساقي گر از اين گونه زند نقش بر آب
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
غم دنيي دني چند خوري باده بخور
دلق و سجاده حافظ ببرد باده فروش |
|
اي بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
شامگاهش نگران باش که سرخوش باشد
تا سيه روي شود هر که در او غش باشد
اي بسا رخ که به خونابه منقش باشد
عاشقي شيوه رندان بلاکش باشد
حيف باشد دل دانا که مشوش باشد
گر شرابش ز کف ساقي مه وش باشد |
|
تعبیر
هر کسی ابراز ارادت کرد،تو زود جذب او نشو،زیرا اغلب کسانی که دم از دوستی می زنند در عمل و باطن خلاف آن را نشان می دهند. کسی به آرزو و نیتش می رسد که سختی هجر محبت و عاشقی را تحمل کند و جز رخسار او چیز دیگری را نبیند.حال را غنیمت شمار و به فکر سختی کار آینده مباش که به مرور به آن می رسی و مشکلات حل خواهد شد و به هدفت دست می یابی.