falehafez

  دمي با غم به سر بردن جهان يک سر نمي ارزد
به کوي مي فروشانش به جامي بر نمي گيرند
رقيبم سرزنش ها کرد کز اين به آب رخ برتاب
شکوه تاج سلطاني که بيم جان در او درج است
چه آسان مي نمود اول غم دريا به بوي سود
تو را آن به که روي خود ز مشتاقان بپوشاني
چو حافظ در قناعت کوش و از دنيي دون بگذر
  به مي بفروش دلق ما کز اين بهتر نمي ارزد
زهي سجاده تقوا که يک ساغر نمي ارزد
چه افتاد اين سر ما را که خاک در نمي ارزد
کلاهي دلکش است اما به ترک سر نمي ارزد
غلط کردم که اين طوفان به صد گوهر نمي ارزد
که شادي جهان گيري غم لشکر نمي ارزد
که يک جو منت دونان دو صد من زر نمي ارزد
 
تعبیر

دنیا آنقدر ارزش ندارد که بابت آن خود را غمگین کنی.حاکمان به ظاهر خوشبخت اند،منتها در باطن بسیار مشوش اند،زیرا لحظه ای آرامش خاطر ندارند و حتی از سایه خود نیز به وحشت می افتند.در زندگی خیلی سختی کشیده ای،منتها آینده خوب و درخشانی در انتظار توست.