falehafez

  به سر جام جم آن گه نظر تواني کرد
مباش بي مي و مطرب که زير طاق سپهر
گل مراد تو آن گه نقاب بگشايد
گدايي در ميخانه طرفه اکسيريست
به عزم مرحله عشق پيش نه قدمي
تو کز سراي طبيعت نمي روي بيرون
جمال يار ندارد نقاب و پرده ولي
بيا که چاره ذوق حضور و نظم امور
ولي تو تا لب معشوق و جام مي خواهي
دلا ز نور هدايت گر آگهي يابي
گر اين نصيحت شاهانه بشنوي حافظ
  که خاک ميکده کحل بصر تواني کرد
بدين ترانه غم از دل به در تواني کرد
که خدمتش چو نسيم سحر تواني کرد
گر اين عمل بکني خاک زر تواني کرد
که سودها کني ار اين سفر تواني کرد
کجا به کوي طريقت گذر تواني کرد
غبار ره بنشان تا نظر تواني کرد
به فيض بخشي اهل نظر تواني کرد
طمع مدار که کار دگر تواني کرد
چو شمع خنده زنان ترک سر تواني کرد
به شاهراه حقيقت گذر تواني کرد
 
تعبیر

تو زمانی می توانی به اسرار نهان پیر عارف آگاهی یابی که که دوره شاگردی و طلبگی اهل طریقت را به پایان برسانی و خاک در میخانه معرفت را چون سرمه در چشم خود کشی تا به روشنی درونی برسی و با چشم دل آن را مشاهده کنی نه با چشم سر.برای رسیدن به هدف باید مراحل عرفان را با صبر و ریاضت طی کنی.در تمام این مراحل
می بایست به یاد خدا باشی.