|
سال ها دل طلب جام جم از ما مي کرد
گوهري کز صدف کون و مکان بيرون است
مشکل خويش بر پير مغان بردم دوش
ديدمش خرم و خندان قدح باده به دست
گفتم اين جام جهان بين به تو کي داد حکيم
بي دلي در همه احوال خدا با او بود
اين همه شعبده خويش که مي کرد اين جا
گفت آن يار کز او گشت سر دار بلند
فيض روح القدس ار باز مدد فرمايد
گفتمش سلسله زلف بتان از پي چيست |
|
وان چه خود داشت ز بيگانه تمنا مي کرد
طلب از گمشدگان لب دريا مي کرد
کو به تاييد نظر حل معما مي کرد
و اندر آن آينه صد گونه تماشا مي کرد
گفت آن روز که اين گنبد مينا مي کرد
او نمي ديدش و از دور خدا را مي کرد
سامري پيش عصا و يد بيضا مي کرد
جرمش اين بود که اسرار هويدا مي کرد
ديگران هم بکنند آن چه مسيحا مي کرد
گفت حافظ گله اي از دل شيدا مي کرد |
|
تعبیر
هر حرکتی از خودت آغاز می شود،آنچه را که از دور می بینی ابتدا در خود جستجو کن که تو خود مظهری از خدایی،زیرا که خداوند روح پاکش را در تو (انسان) دمیده تا کسی همچون خود خلق کند.پس خود شناسی،خدا شناسی است.برای رسیدن به نیتت می بایست گزیده ای از مراحل عرفان(طلب،عشق،معرفت،استغنا،وصل یا توحید،فناءفی الله)را مطالعه کنی،در آن صورت راحت تر می توانی به سوی او حرکت کنی.به طبیعت دل مبند و به معنویت روی آور.