falehafez 1302

  از خون دل نوشتم نزديک دوست نامه
دارم من از فراقش در ديده صد علامت
هر چند کآزمودم از وي نبود سودم
پرسيدم از طبيبي احوال دوست گفتا
گفتم ملامت آيد گر گرد دوست گردم
حافظ چو طالب آمد جامي به جان شيرين
  اني رايت دهرا من هجرک القيامه
ليست دموع عيني هذا لنا العلامه
من جرب المجرب حلت به الندامه
في بعدها عذاب في قربها السلامه
و الله ما راينا حبا بلا ملامه
حتي يذوق منه کاسا من الکرامه
 
تعبیر
از اندوه درون خود به یارت نامه نوشتی که هجر و دوری اش برای تو همچون قیامت شده است.از درد هجر او نشانه های زیادی در چشمانت دیده می شود،منتها او از غلیان و جوشش عشقت بی اطلاع است.چند بار دوستی ات را نشان دادی،اما خبری نشد.آزمون دوباره باعث پشیمانی است و می دانی که دوری دوست موجب عذاب و شکنجه است و دیدار دوست باعث نشاط و خوشحالی.به قول حافظ شیرین سخن، جامی از محبت به او هدیه کن تا شاید شرمنده محبتهای تو گردد.