falehafez

  جان بي جمال جانان ميل جهان ندارد
با هيچ کس نشاني زان دلستان نديدم
هر شبنمي در اين ره صد بحر آتشين است
سرمنزل فراغت نتوان ز دست دادن
چنگ خميده قامت مي خواندت به عشرت
اي دل طريق رندي از محتسب بياموز
احوال گنج قارون کايام داد بر باد
گر خود رقيب شمع است اسرار از او بپوشان
کس در جهان ندارد يک بنده همچو حافظ
  هر کس که اين ندارد حقا که آن ندارد
يا من خبر ندارم يا او نشان ندارد
دردا که اين معما شرح و بيان ندارد
اي ساروان فروکش کاين ره کران ندارد
بشنو که پند پيران هيچت زيان ندارد
مست است و در حق او کس اين گمان ندارد
در گوش دل فروخوان تا زر نهان ندارد
کان شوخ سربريده بند زبان ندارد
زيرا که چون تو شاهي کس در جهان ندارد
 
تعبیر

وقتی که نسبت به او آگاهی و توجه نداری،مثل این است که چیز ارزشمندی را در زندگی از دست داده باشی.انسان از عشق زمینی به عشق آسمانی می رسد.وقتی که به او عشق بورزی،از این عشق زمینی به آسمان خواهی رسید.به قول مولوی از تو به حق رسیده ام،ای حق،حق گذار من، شمس من و خدای من.به فکر مادیات دنیوی مباش که بنیادش برباد است.به فکر عشق و معنویت باش.