علاءالدین محمد خوارزمشاه نامدارترین پادشاه خوارزمشاهیان

Submitted on جمعه, 07/10/2020 - 13:16

پس از تکش پسرش  علاءالدین محمد خوارزمشاه با اختیار لقب علاء الدین در بیستم شوال ۵۹۶ ه.ق بر تخت نشست . در آغاز با برادر زادۀ خود هندوخان پسر ناصرالدین ملکشاه که مدعی سلطنت بود به مبارزه پرداخته وی را شکست داد . و او گریخته و به دربار دو برادر غوری بنام های غیاث الدین و شهاب الدین پناه برد .

در ابتدای حکومت او آن دو برادر که مدتها منتظر فرصتی مناسب برای تجاوز به قلمرو سرزمین خوارزمیان بودند به خراسان یورش برده و تا نواحی طوس را بتصرف درآوردند . لیکن سلطان محمد با سپاهیان خود به منطقه عازم شد و پس از رزم و جنگی که بین آنها واقع گردید ، « سال ۶۰۹ ه.ق» سپاهیان غور شکست خوردند و ضمن عقب نشینی دچار حملۀ قراختائیان گردیده وشکست بسیار سنگینی متحمل گردیدند . خوارزمشاه که رقیب را درگیر بحران های سیاسی نظامی دید به لشکر کشی چهارم در اواخر سال ۶۰۲ ه.ق دست زد این لشکرکشی به صورت مستمر به این منطقه ادامه یافت و در حدود ده سال بطول انجامید تا اینکه تمامی متصرفات غوریان تحت تابعیت خوارزمشاهیان قرار گرفت  و تا انتهای مرزهای جنوبی افغانستان به سرزمینهای خوارزمیان  افزوده گردید . وی درسال ۶۱۱ ه.ق غزنین را تسخیر نمود . سپس خزاین آن شهر را گشود و غنایم بسیاری بدست آورد و علاوه برآن در داخل این خزاین نامه هایی از سوی خلیفۀ بغداد به پادشاهان غور علیه خود مشاهده کرد .

قلعه-تاریخی-جلال-الدین-دوره-خوارزمشاهیان-آرشیو-میراث-فرهنگی

خوارزمشاهیان از زمان اتسز که مغلوب گورخان قراختائی شده بودند، همه ساله به آن خاندان ترک نامسلمان باج می دادند و با داشتن عنوان سلطانی در حقیقت زیر حکم ایشان بسر می بردند . در سال ۶۰۷ ه.ق که فرستادۀ گورخان قراختائی برای وصول خراج سالیانه به پیش سلطان محمد آمده بود ، او را به امر وی در آب جیحون انداختند . در آخر همین سال سلطان محمد آهنگ تسخیر ماوراءالنهر کرد و بخارا و سمرقند را تصرف نمود . سپس از سیحون سیردریا بگذشت و در ربیع الاول سال ۶۰۷ ۸٫ ه .ق لشکر تاینگو فرمانروای شهر تراز را که سردار گورخان بود ، شکست داد و او را بکشت . از این پس سلطان محمد را به القاب سنجر و اسکندر ثانی ملقب کردند . پس از آن سلطان محمد با کوچلک خان که بر قوم نایمان از مغولان عیسوی ریاست می کرد، بر ضد گورخان قراختائی متحد شد .

این دو پادشاه از دو طرف به کشور قراختائیان تاخته و در سال ۶۰۷ ه.ق دولت قراختائی را منقرض ساختند و ممالک گورخان را بین خود تقسیم نمودند . برخی از مورخان معتقد هستند که تار و مارکردن و برچیدن طایفه ترکان قراختائی موجب گردید که مغولان آسان تر به خراسان و منطقۀ ماوراء النهر دسترسی پیدا کنند .

محراب-گچبری-شده—کتیبه-به-خط-کوفی-وثلث—سدۀ-ششم-وهفتم-ه-.ق

به نظر می رسد که نخستین آشنایی  علاءالدین محمد خوارزمشاه با مغولان مربوط به واقعۀ برخورد نظامی محدود او با سپاهیان مغولی به فرماندهی جوچی «یا سوبوتای» است که در تعقیب مرکیت ها بودند . از گزارش منابع چنین بر می اید که تعقیب مرکیت ها پس از پیروزی مغولان بر کوچلک خان نایمان بوده است . سپاهیان مغول که قبلاً قدرت و شوکت خوارزمشاه را شنیده بودند ، تمایلی به درگیری نداشتند . خصوصاً چنگیزخان که هنوز درگیر مبارزات با چین بود . لیکن علاءالدین محمد خوارزمشاه براین شد که ضرب شصتی به مغولان نشان دهد . هر دو طرف دلیرانه جنگیدند . مغولان بدلیل کمی تعدادشان یارای مقاومت نداشتند، لذا شبانگاه با بهره گیری از تاکتیک فریب و روشن نگاه داشتن آتش های اردوگاه متواری شدند و سلطان صبحگاه متوجه فرارشان شد ، اما دیگر اصراری بر تداوم جنگ نداشت و به سرعت به سمرقند بازگشت . «نسوی : ۱۷ – جوینی : ۲/۱۰۳ ، ۱۰۴»

در منابع از رفتن یک گروه تجاری مسلمان از قلمرو خوارزمشاه به دربار چنگیز و از دو هیأت سیاسی ، تجاری و یک هیأت سیاسی چنگیز به دربار گرگانج گزارش داده است . « جوینی : ۱/۵۸ ۶۰»

نخستین هیأت رسمی سیاسی ، تجاری متعلق به چنگیز خان بود که احتمالاً پس از نبرد قراقوم به سرپرستی محمود خوارزمی و به معیت علی خواجه بخاری و یوسف کنکای اتراری به قلمرو خوارزمشاه رفت . این هیأت را تعدادی از تجار منطقه همراهی می کردند . آنها با پیام صلح و مسالمت نزد خوارزمشاه رفت . «نسوی : ۱۷»

نقاشی-چهره چنگیز-خان-مغول

در پیام چنگیز می توان استنباط کرد که طلب صلح بدنبال یک دورۀ بحرانی در روابط طرح شده است . و در گزارشها ی تاریخی اشاره شده است که سلطان التماس چنگیزخان را مبذول داشت . « نسوی : ۱۷» در واقع می توان گفت هیأت رسمی چنگیز خان موفق شد تجارت را به خوارزم پیش ببرد .

با موفقیت هیأت اول ، چنگیزخان هیأت سیاسی، تجاری دوم را در سطح گسترده تر عازم خوارزم نمود . ولی آنها در اترار توقیف و مقتول شدند و اموالشان مصادره گشت . گفته اند چون هیأت تجاری دوم به اترار رسید ، به دستور اینالجق معروف به غایرخان حکمران اترار و خویشاوندان ترکان خاتون مادر سلطان ، توقیف و زندانی شد . منابع اتهاماتی از قبیل «طمع نفس فرومایه در اموال تجار» را به خان وارد ساخته اند . « نسوی : ۵۱- جوینی : ۱/۶۰، ۶۱»

چنگیزخان وقتی از قتل عام بازرگانان و هیأت سیاسی همراه آن خبردار شد ، بقول جوینی «آتش غضب چندان اشتعال گرفت که آب از دیدگان براند» «جوینی : ۶۱» نسوی روایت می کند که چنگیز پسر کوج بغرا را که پدرش از امیران سلطان تکش بود با دو شخص دیگر از تاتارها به رسالت فرستاد و خواهان تحویل عاملان قتل عام شد . « نسوی :۵۲ »

علاءالدین محمد خوارزمشاه دستور داد که هیأت دوم را نیز به قتل برسانند و قتل آنان تمام راههای محتمل مسالمت آمیز را مسدود ساخت . البته لازم بذکر است و پیداست که تصمیم خان مغول به حمله به جهان اسلام بدلیل و بهانۀ نمایندگانش صورت نگرفته بود . واقعیت آن است که چنگیز از چندی قبل خود را برای چنین مهمی آماده ساخته بود و تصرف چین و ایران نشانگر این است که برای این جنگ ها تدابیر پیشینی داشت . سلطان خوارزم که خطر مغول را نزدیک می دید ، تدابیر اندیشید که البته هیچ کدام مفید نبود . تقویت پادگان مرزی و استقرار نیروهای بیشتر دراین نواحی ، استخدام سپاهیان جدید برای دفاع از شهرها از جمله تدابیر لازم بود .«نسوی : ۵۳» اما سلطان نتوانست از این تدابیر بهره مند گردد . سپاهیان کمکی اویغور و چینیان و دیگر اقوام نیز هر یک در ناحیۀ اترار به هم رسیدند . تعرض چندجبهه ای چنگیز سیاستهای تدافعی چند جبهه ای را لازم می کرد . اما از آنجا که سیاست تعرض چنگیز فعال ، انعطاف پذیر و با ابتکار عمل همراه بود ، توانست سیاست دفاعی منفعلانه سلطان را خنثی کند .

تصویر-نقاشی-شده-چنگیز-خان-مغول

چنگیزخان  مغولان را در سه مرحله به جنگ اعزام کرد . یک دسته را بعنوان پیش قراولان سپاه به فرماندهی سرداران بزرگ خود جبه نویان ، سوبوتای ، بواورچو و تغاچار ؛ مرحلۀ دوم سپاهی به فرماندهی سه پسرش جوچی ، اکتای و جغتای ؛ و مرحلۀ سوم خود همراه با پسرش تولوی و همسرش کولان خاتون .

سپاه چنگیز پس از سه ماه راهپیمایی به اترار رسید و این شهر را در اواخر سال ۶۱۶ ه.ق به محاصره درآورد  . چنگیز وقتی که استحکامات شهر را قوی و محاصرۀ آنرا طولانی دید ، باقی ماندن کل سپاه را در آنجا ضروری ندانست و بلافاصله سپاه را به چهار گروه تقسیم کرد و قلمرو خوارزمشاهیان را از چهار جبهه مورد حمله قرار داد .

تصویرحمله-مغولها-به-ایران-از-سایت-جام-جم-آنلاین

یک دسته به فرماندهی جوچی از کرانۀ شمالی سیحون مأمور تصرف بار چیلیغ ،کند ، سغناق ، جند و سایر شهرها شد . دستۀ دوم به فرماندهی اوگتای و جغتای مأمور ادامۀ محاصرۀ اترار شد . دستۀ سوم که نیروی نسبتاً کمتری بود و حدود پنج هزار نفر می شد ، به فرماندهی اولاغ نویان و سوکتو چربی مأمور تصرف بناکت و خجند و شهرهای دیگر در طول مسیر شد .دستۀ چهارم به فرماندهی خود چنگیز و پسرش تولوی به تصرف ماوراء النهر رفت . مقرر شده بود هر دسته بلافاصله پس از تصرف اهداف مورد نظر به کمک دسته های دیگر برود .

اینالجق معروف به غایرخان که با بیست هزار سپاهی مأموریت دفاع از اترار را داشت ، موافق مقاومت در برابر مغولان ، و قراچه حاجب موافق تسلیم شدن بود . « جوینی : ۱/۶۴ ، ۶۵ – رشید ادین فضل الله : ۱/۳۵۴» با بروز اختلاف میان دو دستۀ سپاه خوارزمی اترار درهم شکست و با تسلیم قراچه حاجب ، اندکی بعد شهر سقوط کرد .

مغولان پس از سقوط شهر ، مردم عادی از عالم تا پیشه ور و کشاورز را که زنده مانده بودند ، در بیرون شهر گردآوردند . صنعتگران را جدا کردند و تعدادی از جوانان را نیز بعنوان حشر برگزیدند و بقیه را کشتند و شهر را پس از غارت آتش زدند . شیوۀ معمول مغولان این بود که پس از سقوط شهر مردم را اخراج و شهر را غارت می کردند . سپس  خانه ها را آتش زده و نابود می کردند .

حمله-چنگیزبه-ایران

نفوذ چنگیز به ماوراءالنهر مانع ارتباط سلطان محمد با سپاهیانش گردید . خان مغول  بخارا ، سمرقند و دیگر شهر ها را با جنگ متصرف شد  و این شهرها همانند اترار به غارت ، چپاول ، کشتار دچار گشت و منازل ساکنین آنجا به آتش کشیده شد . سقوط ماوراءالنهر تابستان سال ۶۱۷ ه.ق به پایان رسید .

سلطان محمد خوارزمشاه در دوازدهم ماه صفر سال ۶۱۷ ه.ق به نیشابور رسید و آنجا با بزرگان و سران جلسۀ مشورتی تشکیل داد .  دسته ای معتقد بودند که باید از خراسان و عراق دفاع کنند و سپاهیان متفرق در شهرها و قلاع را گرد آورده و آمادۀ جنگ شوند . پیشنهاد دوم این بود که سلطان بطرف غزنین برود و از آنجا نیرو و تجهیزات جمع آوری کرده و با دشمن روبرو شود . سومین پیشنهاد از سوی عمادالملک وزیر رکن الدین غور سانچی پسر خوارزمشاه و حکمران عراق ارائه گردید که او را به عراق عجم دعوت می کرد . پیشنهاد چهارم از سوی شاهزاده جلال الدین منکبرنی و شیخ شهاب الدین خیوقی مطرح شد که معتقد بودند با گردآوری سپاه از مناطق مختلف و تجمیع آنها وارد ماوراءالنهر شده و با مغولان بجنگند . « جوینی :۱/۱۰۴، ۱۰۷»

آرامگاه علاء الدین محمد تکش در ترکمنستان

سپاه تعقیب کننده در نیشابور به دو قسمت تقسیم شد . گروه اول به فرماندهی خود جبه نویان ، اما با تعداد اندک ، که راه مازندران را درپیش گرفت و به ساری رفت و غارت بسیاری کرد و همین دسته از سپاه مغول مادر سلطان را دستگیر ساخت . دسته دیگر به فرماندهی سوبوتای که به نواحی جام ، نوقان و طوس و همچنین از طریق رادکان به خبوشان ، دامغان ، سمنان و ری رفت این دو دستۀ مغول در ری به هم رسیدند چون از پیدا کردن  علاءالدین محمد خوارزمشاه ناامید شدند ، یا اینکه خبر مرگ او را در آبسکون شنیدند ، مدتی را به تاخت و تاز و غارت در جبال و آذربایجان و ری گذراندند و اوایل سال ۶۱۸ ه.ق بسوی قفقاز رفتند و چندی بعد از طریق دربند و شمال دریای کاسپی به سرزمین خود بازگشتند . « جوینی : ۱۰۸ ، ۱۱۶- رشید الدین فضل الله : ۱/۳۶۵ ، ۳۷۰»

منابع :

دکتر محمد جواد مشکور ، تاریخ ایران زمین ، ص ۲۱۱

رشیدالدین فضل الله ، جامع التواریخ : تاریخ سلاطین خوارزم ، به کوشش محمد روشن

جوینی ، عطاملک ، تاریخ جهانگشای ، به کوشش محمد قزوینی ، تهران سال ۱۳۷۵

نسوی ، محمد ، سیرت جلال الدین منکبرنی ، به کوشش مجتبی مینوی ، تهران ۱۳۴۴

تاریخ جامع ایران : اسماعیل حسن زاده  جلد نهم ص ۳۵۸ تا ۳۷۶

تحقیق و پژوهش : مهدی صبور صادق زاده

منبع
tarikhema
نوع خبر

بیشترین بازدید اخبار امروز