شوکه کننده؛ دختران فراری عاشق شکارچی خانه وحشت تهران بودند؟ | سندرم استکهلم در خانه وحشت؟

Submitted on س., 12/07/2021 - 21:18
Videos

ٍِدکتر سید حسن موسوی چلک در گفت و گو با همشهری آنلاین مطرح کرد:
شوکه کننده؛ دختران فراری عاشق شکارچی خانه وحشت تهران بودند؟ | سندرم استکهلم در خانه وحشت؟
آیا دختران فراری که در خانه وحشت به فجیع‌ترین شکل ممکن نگهداری می شدند عاشق شکارچی خود شده بودند؟ این سوالی است که در این گزارش به دنبال پاسخ به آن هستیم.

سعید متهم به اغفال و آزار دختران فراری است. از او به عنوان شکارچی دختران فراری نام می‌برند و اسم خانه اش را گذاشته اند خانه وحشت. چون او دختران فراری را به بدترین شکل در خانه نگهداری می کرد.
ماموران پلیس وقتی با هماهنگی قضایی قفل خانه وحشت را شکستند و وارد آنجا شدند، به محض ورود صحنه تکان دهنده‌ای را مقابل خود دیدند. خانه کاملا به‌هم ریخته بود و در قسمت پذیرایی دختری جوان با دست و پای بسته و برهنه افتاده بود.

دختر جوان حدودا ۲۱ساله بود و وقتی پلیس را دید سراسیمه گفت که سعید آنها را زندانی کرده است. ماجرا عجیب به‌نظر می‌رسید و مأموران وقتی وارد اتاق خواب شدند صداهایی از داخل کمد دیواری شنیدند. در کمد قفل بود و مأموران که آن را باز کردند با دختری جوان که او هم حدود ۲۱سال سن داشت و برهنه بود با دست و پای بسته روبه‌رو شدند.

این دختر هم می‌گفت که سعید او را در کمد زندانی کرده است اما این همه ماجرا نبود. لحظاتی بعد مأموران پشت در اتاق خواب بسته‌ای عجیب دیدند. نایلون مشکی رنگی دور جسمی پیچیده شده بود و وقتی آن را باز کردند با جسد دختری جوان که مدت زیادی از مرگش می‌گذشت روبه‌رو شدند.

۲ دختری که در خانه مخوف زندانی بودند تحت بازجویی قرار گرفتند. یکی از آنها ساکن شهری در اطراف تهران بوده و دیگری در یکی از مناطق پایتخت زندگی می‌کرده است. یکی از آنها به‌دلیل اختلافاتی که با خانواده‌اش داشت حدود ۸‌ماه قبل از خانه پدرش فرار کرده و از همان زمان در خانه سعید زندانی شده و در کمد نگهداری می‌شد. دیگری نیز حدود ۳سال قبل از خانه فرار کرده بود و او هم در این مدت در خانه سعید زندانی بود و اجازه خروج نداشت.
این دختران می‌گفتند که سعید آنها را شکنجه می‌داده و به آنها تجاوز می‌کرده است.
دختران فراری عاشقانه من را دوست داشتند

سعید اما تا به امروز هیچکدام از اتهامات را قبول ندارد و قتل را نپذیرفته است. او در روند بازجویی ها هم ادعایی مطرح کرده که از نظر خیلی ها شاید خنده دار به نظر برسد. او مدعی شده است که دختران فراری عاشقش بودند و برای همین به همدیگر حسادت می کردند.

سعید می گوید که قتل دختر فراری دیگر کار همین دو دختر است که خودشان را به مظلومیت زده اند. شکارچی دختران فراری همچنین مدعی است چون او به دختری که به قتل رسیده توجه بیشتری می کرده برای همین دو دختر دیگر به او حسادت کردند و او را کشتند. سعید در آخرین بازجویی اش گفته است: یکی از دختران فراری کلید خانه را داشت، اصلا شما تصور کنید کلید نداشتند و من در را به رویشان قفل می‌کردم. آن‌وقت زمانی که از خانه می‌رفتم بیرون نمی‌توانستند به در بکوبند و از همسایه‌ها کمک بخواهند؟ در طبقه ما چند واحد دیگر هم وجود دارد و کلی آدم در آنجا زندگی می‌کنند. به هر حال یکی برای کمک به آنها دست به‌کار می‌شد، نمی‌شد؟ یکی از آن دخترها می‌گوید که من او را در کمد حبس کرده بودم، شما به خانه من بیایید، کافی است امتحان کنید و ببینید در کمد چطور با یک ضربه کوچک باز می‌شود. من و یکی از دخترها بارها برای خرید مواد از خانه بیرون رفته بودیم، آیا نمی‌توانست فرار کند؟ از سوی دیگر دو گوشی موبایلم در خانه دست آنها بود و خودم با یک گوشی معمولی از خانه بیرون می‌رفتم. نمی‌توانستند با پلیس تماس بگیرند؟ باور کنید نمایش بازی کرده‌اند، نه حبسی در کار بوده و نه آنها گروگان من بوده‌اند. هردوی آنها تا حد جنون عاشق و دلباخته من بودند و برای مظلوم‌نمایی این حرف‌ها را علیه من زده‌اند.
دختران فراری واقعا عاشق شکارچی شان شده بودند؟
اما آیا ادعای شکارچی دختران فراری درباره علاقه دختران به او غیرواقعی است؟ شاید در باور کسی نگنجد که کسی در بدترین شرایط زندگی کند اما باز به گروگان گیر یا زندانبانش علاقه مند شود اما این احتمال در علم روانشناسی وجود دارد و از آن به عنوان سندروم استکهلم یاد می شود. در این رابطه با دکتر سید حسن موسوی چلک رئیس انجمن مددکاران اجتماعی ایران گفت و گویی انجام داده ایم که می‌خوانید:

آقای دکتر شما از ادعای شکارچی دختران مطلع هستید فکر می کنید چرا او چنین ادعایی مطرح کرده است؟
من در ابتدا بگویم که صرفا با یک ادعا نمی توان همه چیز را تحلیل کرد پس باید تا تمام شدن روند بازجویی ها و روشن شدن همه ابعاد پرونده منتظر ماند. اما در رابطه با ادعای متهم درباره دختران فراری باید بگویم که هر کدام از ما ممکن است اخباری را بشنویم و از آن اخبار تعجب کنیم. یکی از این اخبار موضوعی است که اخیرا مطرح شد که در آن سه دختر فراری در شرایط فجیعی در یک خانه کوچک نگهداری می شدند اما به ادعای صاحب خانه علاقه مند به او بودند. این موضوع از منظر روانشناسی قابل تامل و بررسی است.

فکر می کنید واقعا چنین اتفاقی افتاده است؟ یعنی دختران فراری عاشق زندانبان خودشان شده بودند؟
این امر غیرممکنی نیست. این اتفاق به نوعی در زندگی های دیگر و به اشکال متفاوتی هم قابل مشاهده است. مثلا زنی در خانه اش سالها مورد آزار قرار می گیرد اما همچنان وفادار به همسرش هست و کسی که بعدا شرایطش را می شنود از آن زن می پرسد که چرا آنجا مانده بود و زن پاسخ می دهد چون عاشقش بوده! این برای خیلی از ماقابل درک یا باور نیست اما مسئله ای هست که وجود دارد. حتی گاهی در محیط های اجتماعی هم این موضوع قابل مشاهده است که فردی علیرغم همه شرایط سختی که کارفرما برایش فراهم کرده باز ابراز نارضایتی ندارد و همین زمینه سواستفاده های دیگر کارفرما را از او فراهم می کند.

چرا چنین اتفاقی می افتد؟
خب گاهی ممکن است که قربانی به گروگان گیر یا زندانبانش احساس مثبتی پیدا کند. همچنین احساسات منفی قربانی به خانواده یا دوستان هم در این موضوع دخیل است. اولین بار این اتفاق در سوئد افتاد. وقتی گروگانگیر ۴کارمند بانک را گروگان گرفته بود پس از آزادی گروگان‌ها معلوم شد که آنها به گروگانگیر حس عاطفی پیدا کرده اند. برای همین در روانشناسی عارضه جدیدی مطرح شد به نام سندرم استکهلم. بر اثر این سندرم گروگان ها گاهی از رفتار و کارهای گروگانگیر حمایت می کنند.

این احساس عاطفی پیدا کردن به فرد آزار دهنده یا گروگانگیر متداول است؟
لزوما نه. اما در حوزه خشونت خانگی، در محیط های کار و.. گاهی افراد این موضوع را تجربه می کنند. یعنی کسانی در بدترین شرایط بدترین آزارها را می بینند اما تلاشی برای تغییر شرایط یا رهایی از آن شرایط نمی کنند. در ادعای فرد متهم به زندانی کردن دختران فراری هم این موضوع وجود دارد که مدعی است دختران فراری در زمان هایی که او در خانه نبوده حتی فریاد نمی زدند که همسایه ها از حضور آنها یا زندانی شدن‌شان باخبر شوند.

آسیب های ماندن در چنین شرایطی چیست؟
ببینید ما با مواردی روبرو بوده ایم که فرد گفته این شرایط را تحمل کرده تا فرصت برای یادگیری و مهارت بیشتر داشته باشد. اما طبیعتا در چنین شرایطی افرادسلامت اجتماعی و روانی شان تهدید می شود و در آینده آسیب های روانی خودش را به شکل شدیدتری نشان می دهد.

فرار از این شرایط یا تصمیم به جدا شدن یا رها کردن این شرایط مهارت خاصی می خواهد؟
ببینید در سندرم استکهلم قربانی هر کسی می تواند باشد. قربانی که درگیر با این سندرم است همه موقعیت ها را بر اساس دید طرف مقابل (آزار دهنده یا گروگانگیر و...) تجزیه و تحلیل می کند. یعنی قربانی حرف‌های طرف مقابل را کاملا پذیرفته که به او گفته است اگر تو را می زنم به خاطر خودت است یا اگر این شرایط سخت وجود دارد به خاطر خودت است... برای همین فرد برای نجات خودش از آن شرایط کار خاصی انجام نمی دهد و به همان راضی می شود. من توصیه می کنم افراد فیلم های زیادی که بر اساس همین موضوع سندرم استکهلم ساخته شده اند را ببینند فیلم‌هایی مانند «بعداز ظهر سگی»، «در خواب فرو رفته» و... راه نجات از این سندرم هم این است که افراد ساکت نمانند و توانایی و مهارت مقابله با رفتارهای منفی و آزار دهنده را در خودشان تقویت کنند و بدانند آنها فرد طرد شده ای نیستند و افراد دیگری هستند که می توانند به او کمک کنند و او را از شرایط موجود رها کنند.

پلیس، زندانیان قدیمی شکارچی دختران فراری را شناسایی کرد | یک هفته اسارت مادر و دختر در خانه وحشت | زن جوان: سعید از من فیلم گرفت
«یک هفته به همراه دخترم در خانه وحشت زندانی بودم و هنوز هم با یادآوری آن روزها وحشت به جانم می‌افتد، اگر شوهرم به دادم نمی‌رسید معلوم نبود چه سرنوشت تلخی در انتظارمان بود.»این بخشی از گفته‌های زنی جوان است که فریب سعید(شکارچی دختران فراری) را خورد و در خانه وحشت زندانی شد اما با کمک شوهرش توانست از آنجا فرار کند.

خانه وحشت
به گزارش همشهری آنلاین، رسیدگی به پرونده خانه وحشت تهران که در آن جسد دختری پیدا شده و ۲دختر فراری نیز پس از مدت‌ها زندانی بودن در آنجا نجات یافته‌اند، در جریان است و تحقیقات پلیس برای شناسایی سایر قربانیانی که در دام سعید، متهم اصلی پرونده افتاده‌اند ادامه دارد. بررسی‌ها نشان می‌دهد که طی سال‌های گذشته دختران و زنان زیادی در خانه وحشت زندانی شده بودند که برخی از آنها موفق به فرار از آنجا شده بودند. از سوی دیگر این احتمال وجود دارد که افرادی که در این خانه کشته شده‌اند بیشتر از یک نفر باشند و به همین دلیل پلیس برای کشف ابعاد پنهان پرونده در حال تحقیق برای شناسایی کسانی است که در این سال‌ها در این خانه زندانی بودند.
یکی از این افراد زن جوانی بود که به‌گفته دختران نجات‌یافته از خانه وحشت به همراه دخترش از شاهرود به تهران آمده و در دام سعید گرفتار شده بود.
او چند روزی در خانه وحشت زندانی بود تا اینکه با کمک شوهرش موفق شد از آنجا فرار کند و پس از آن دیگر کسی از وی خبر نداشت. مأموران پلیس اما در جریان بررسی‌ها موفق شدند این زن را شناسایی کنند. او روز گذشته در برابر قاضی محمد وهابی، بازپرس شعبه دوم دادسرای جنایی تهران قرار گرفت و از روزهایی گفت که در خانه وحشت زندانی بود.

کابوس وحشتناک
زن جوان توضیح داد: من و دختر ۴ساله‌ام فقط یک هفته زندانی سعید و خواهرش بودیم و اگر پیگیری شوهرم نبود، خدا می‌داند چه بلایی بر سر ما می‌آمد.
او ادامه داد: ‌هنوز هم از یادآوری آن روزها دست و پایم می‌لرزد و وحشت به جانم می‌افتد. دخترم هنوز به شرایط عادی برنگشته و در این مدت جرأت نکردم به هیچ‌کس حرفی بزنم. حتی الان از سایه خودم هم وحشت دارم و می‌ترسم مبادا روزی سعید و خواهرش آزاد شوند و بلایی بر سرم بیاورند. چرا که این خواهر و برادر، انسان‌های وحشتناکی هستند که با روح و روان خیلی‌ها بازی کردند و خدا می‌داند چند نفر را قربانی کرده‌اند.

سفر به تهران
زن جوان ادامه داد: چندماه قبل به همراه دختر ۴ساله‌ام از شاهرود به تهران آمدم که یکی از دوستانم را ملاقات کنم. شنیده‌ام ۲دختری که از خانه‌ وحشت نجات پیدا کرده‌اند، گفته‌اند که من با شوهرم اختلاف داشته‌ام و برای همین از شاهرود به تهران آمده بودم اما این حرف‌ها صحت ندارد. من برای دیدن دوستم آمده بودم و چون شوهرم اجازه نمی‌داد تنها سفر کنم بی‌خبر از او به تهران آمدم. وقتی رسیدم، به او زنگ زدم اما دوستم جواب تلفنم را نداد و بعد در حوالی میدان راه‌آهن با سعید آشنا شدم. او گفت پلیس است و وقتی دید جایی در تهران ندارم، پیشنهاد کرد به خانه‌اش بروم. به من اطمینان داد که خواهرش هم در خانه است و حتی برای تأیید حرف‌هایش به خواهرش زنگ زد. من تلفنی با خواهرش صحبت کردم و او با خوشرویی مرا به خانه‌اش دعوت کرد و گفت می‌توانم تا هر زمانی که بخواهم در آنجا بمانم. خواهر و برادر بازیگران ماهری بودند و با چرب‌زبانی اعتماد مرا جلب کردند به‌طوری که قبول کردم و به همراه دخترم به خانه آنها رفتم. از طرفی می‌خواستم بعد از آن با شوهرم تماس بگیرم و به او بگویم کجا هستم تا به ‌دنبالم بیاید.
وی ادامه داد: آن روز با اطمینان خاطر قدم در خانه وحشت گذاشتم غافل از اینکه چه روزهای سختی در انتظارم است. روز اول هیچ اتفاقی نیفتاد اما روز دوم سعید دخترم را تهدید و در اتاق زندانی‌اش کرد. او گاهی مرا در دستشویی زندانی می‌کرد و تا ساعت‌ها اجازه خروج و دیدن دخترم را نمی‌داد. از من فیلم تهیه کرد و خواست مقابل دوربین گوشی‌اش حرف‌های سیاسی بزنم. بعد تهدید کرد که اگر فکر فرار به سرم بزند، هر جا باشم دستگیرم کرده و با این فیلم‌ها سرنوشتم را سیاه می‌کند.
وی ادامه داد: در خانه سعید همیشه صدای چند دختر را می‌شنیدم و گاهی هم صدای گریه از داخل کمد به گوشم می‌رسید. می‌دانستم که سعید همیشه در آن کمد را قفل می‌کند و فقط خواهرش خبر داشت که کلید کجاست. یکی از روزها از میان صحبت‌های خواهر و برادر متوجه جای کلید شدم. وقتی سعید نبود، از سرکنجکاوی به سراغ کلید رفتم و در کمد را باز کردم و چشمم به دختری افتاد که در آنجا زندانی بود. صدای گریه‌های او بود که هرازگاهی به گوش می‌رسید و با دیدن این صحنه وحشت کردم و بعد از ترسم کمد را قفل کرده و کلید را سر جایش گذاشتم.

نجات در روز هفتم
این زن درباره جزئیات نجاتش از خانه وحشت گفت: از روزی که در آنجا زندانی شدم، سعید و خواهرش همه وسایلم را گرفتند. خواهر سعید با کارت عابربانک من خرید می‌کرد. پیامک‌های بانک نیز به خط شوهرم فرستاده می‌شد. او گزارش گم شدن ما را به پلیس شاهرود اعلام کرده بود. با پیامک‌هایی که به خط شوهرم فرستاده شده بود، آنها متوجه شدند که از یک سوپرمارکت در تهران خرید انجام شده است. سوپرمارکتی که در نزدیکی خانه وحشت بود. شوهرم پس از آن به تهران آمد، سوپرمارکت را پیدا کرد و با پرس و جوی فراوان به خانه سعید رسید. او یک روز به همراه مأمور به مقابل خانه وحشت آمدند و در زدند. آن روز سعید در خانه نبود و فقط خواهرش حضور داشت. او در را باز کرد و شوهرم با دیدن وی تصور کرد که او همان دوستم است که برای دیدنش به تهران آمده بودم. از طرفی من به‌خاطر ترس و وحشتی که از سعید داشتم، تمام این مدت سکوت کردم و جرأت نداشتم به کسی حرفی بزنم. حتی از دخترم هم خواسته بودم که چیزی نگوید. ما آن روز نجات پیدا کردیم اما دخترم تا مدت‌ها ترس و وحشت در وجودش بود و کابوس می‌دید. خودم هم وضعیتم بدتر از او بود تا اینکه شنیدم سعید و خواهرش دستگیر شده‌اند و چند روز بعد احضاریه پلیس به دستم رسید و در نهایت به دادسرا آمدم تا همه‌چیز را بگویم.
اسرار خانه وحشت در تهران | اولین گفت‌وگو با قاتل دختران فراری؛ او قاتل سریالی است؟ | روایت همسایه‌ها از خانه وحشت سعید!
اسرار خانه وحشت که در آن یک دختر فراری به قتل رسیده و دختران دیگری نیز زندانی شده بودند، زمانی برملا شد که مأموران پلیس برای دستگیری یک سارق وارد آنجا شدند. آنها اما به جای سارق با جسد دختری جوان روبه‌رو شدند و ۲دختر دیگر را با دست و پای بسته درحالی‌که یکی از آنها داخل کمد دیواری زندانی شده بود، نجات دادند.


سعید
متهم اصلی پرونده که جوانی به نام سعید است، به همراه خواهرش دختران فراری را در این خانه زندانی و از آنها سوءاستفاده می‌کرد. حالا پلیس احتمال می‌دهد که او یک قاتل سریالی است و احتمال دارد که دختران دیگری را هم به قتل رسانده باشد.

اولین مواجهه با سعید
سعید برای بازجویی و تحقیق به شعبه دوم دادسرای جنایی تهران منتقل شد. او رفتارهای خشنی داشت و پرخاشگر بود. ناگهان عصبانی می‌شد و فریاد می‌کشید و شروع می‌کرد به فحاشی، اما بازپرس جنایی او را به آرامش دعوت می‌کرد و از وی می‌خواست جزئیات جنایتی که مرتکب شده را فاش کند. سعید اما قتل را انکار کرد و انگشت اتهام را به سمت یکی از دختران فراری که در خانه‌اش زندانی بود گرفت.

وی گفت: من هیچ‌کس را در خانه‌ام زندانی نکرده‌ام و همه آنها بی‌سرپناه بودند. من سقفی در اختیارشان قرار داده بودم برای زندگی.

وی ادامه داد: یکی از آنها که در کمد زندانی بود، خودش از من خواست تا در کمد زندانی‌اش کنم. دخترانی که در خانه‌ام بودند به یکدیگر حسادت می‌کردند و اگر به یکی از آنها توجه نشان می‌دادم حسادت دختران دیگر برانگیخته می‌شد. مقتول یکی از دخترانی بود که از خانه‌اش فراری شده و من به او جا داده بودم. اما دختری که در کمد پنهان شده بود به رابطه من و او حسادت می‌کرد. می‌گفت چرا من به او که تازه وارد است توجه بیشتری نشان می‌دهم. همین باعث اختلافاتی میان آنها شده بود. دختری که خودش را در کمد زندانی می‌کرد از من درخواست ازدواج کرده بود و به من علاقه داشت!

متهم ادامه داد: روز حادثه آنها با یکدیگر درگیر شدند و دختری که عاشق من بود جان آن یکی را گرفت. من هم جسد را نایلون پیچ کردم و می‌ترسیدم آن را از خانه خارج کنم.

برادرم قاتل است
خواهر سعید اما دختری است متولد سال ۵۷ . او در یک آرایشگاه زنانه کار می‌کند که حالا در برابر اتهام معاونت در قتل قرار گرفته است.

او در بازجویی‌ها برادرش را به‌عنوان قاتل معرفی کرد و گفت: حرف‌های برادرم در مورد اینکه دختران به یکدیگر حسادت می‌کردند حقیقت دارد. اما روز حادثه مقتول با برادرم بر سر ترک خانه درگیر نشده بود. دعوای آنها بر سر این بود که دختر جوان می‌گفت چرا برادرم به او توجهی نمی‌کند. وقتی دعوای آنها بالا گرفت برادرم از من خواست تا به او وسیله‌ای بدهم که آن دختر را آرام کند. من هم در همان اطراف یک پیچ گوشتی دیدم که به سعید دادم و او با همان پیچ گوشتی جان دخترجوان را گرفت.

متهمان این پرونده با دستور قاضی محمد وهابی، بازپرس جنایی تهران بازداشت شده‌اند. هنوز هویت مقتول مشخص نشده و تحقیقات برای شناسایی او ادامه دارد. از سوی دیگر تحقیقات ویژه‌ای برای شناسایی جرائم احتمالی دیگر از سوی سعید ادامه دارد تا مشخص شود که آیا او مرتکب قتل‌های دیگری شده و قاتل سریالی دختران فراری است یا نه. علاوه بر این، تحقیقات برای شناسایی خانواده دخترانی که در خانه مخوف زندانی بودند، ادامه دارد تا ابعاد بیشتری از این ماجرای هولناک فاش شود.


روایت همسایه‌ها از ساکنان خانه وحشت
«می‌دانستیم همسایه‌مان خلافکار است، اما نمی‌دانستیم که ماه‌هاست در چند قدمی محل زندگی‌مان یک جنازه نگهداری می‌کند.» این چکیده حرف‌های همسایه‌های عامل جنایت در خانه وحشت است و حالا با برملاشدن جنایتی که همسایه‌شان مرتکب شده و احتمال کشف جرائم دیگر، شوکه شده و در بهت و حیرت به‌سرمی‌برند. تعدادی از این افراد در گفت‌وگو با همشهری ناگفته‌های زیادی را از زندگی عامل این جنایت و چگونگی کشف جسد بازگو کردند.

انتهای کوچه‌ای بن‌بست در خیابان خرمشهر، حدفاصل خیابان کمیل و قزوین، محل وقوع جنایتی هولناک است که حالا همه درباره‌اش صحبت می‌کنند؛ محله‌ای به‌ظاهر ساکت و آرام که هیچ‌کس خبر نداشت در پس این آرامش، یکی از هولناک‌ترین جنایت‌های سال‌های اخیر رخ داده و آثارش همچنان باقی‌مانده است.

آنطور که همسایه‌ها می‌گویند، اغلب‌شان می‌دانستند که سعید، جوان خلافکاری است اما هیچ‌کدام‌شان باورشان نمی‌شد که او مرتکب قتل شده است.

یکی از همسایه‌ها که دلِ پری از متهم دارد، به همشهری می‌گوید: «مدام از خانه‌شان صدای درگیری می‌آمد. همه‌اش فحش بود و ناله و نفرین. یک لحظه هم از دست ساکنان این خانه آسایش نداشتیم. آنها خواب نداشتند و همیشه سر و صدا می‌کردند.»

او نگاهی به پنجره خانه وحشت می‌اندازد، پکی به سیگارش می‌زند و ادامه می‌دهد: «در اینجا سعید همراه خواهرش مریم زندگی می‌کرد. البته برادر بزرگ‌تر آنها هم تا همین یک سال پیش اینجا بود اما او را از خانه بیرون کردند. آنطور که شنیدم چند سال قبل مادرشان فوت شد و پدرشان وقتی دید با بچه‌هایش نمی‌تواند زندگی کند، گذاشت و رفت تا از شر آنها راحت شود.»

فرار از خانه وحشت
آنطور که همسایه‌ها می‌گویند رفت‌وآمدهای زیادی به خانه سعید می‌شد. یکی دیگر از آنها می‌گوید: «گاهی صداهایی که از خانه سعید بیرون می‌آمد زیاد بود و به‌نظر می‌رسید ‌جز خودش و خواهرش چند نفر دیگر هم در آنجا هستند. یک‌مرتبه حتی من صدای زنی همراه با دختر خردسالش را شنیدم. سعید با مادر بچه دعوایش شده بود و کتک‌کاری می‌کردند. زن فریاد می‌زد و کمک می‌خواست. من با پلیس تماس گرفتم و خبر دادم اما هیچ‌کس نیامد.»آنطور که او می‌گوید حتی یک مرتبه اتفاق عجیب و غریبی در آنجا افتاد.

او می‌گوید: «یک‌بار صدای افتادن چیزی در حیاط را شنیدیم و همه همسایه‌ها جمع شدیم. دختری با سر و وضع نامناسب از پنجره خانه سعید آویزان شده و خودش را به حیاط انداخته بود. او شرایط جسمی و روحی خوبی نداشت و می‌گفت سعید او را چندین روز در خانه‌اش زندانی کرده اما دیگر طاقت نیاورده و تصمیم گرفته برای نجات خودش از پنجره بیرون بپرد.»

این حادثه اما مدتی قبل هم اتفاق افتاده بود. یکی از همسایه‌های قدیمی که سال‌هاست در آن کوچه زندگی می‌کند هم حادثه مشابهی را به یاد دارد.

او می‌گوید: «چند سال قبل هم دختری جوان از پنجره اتاق خانه سعید از یک چادر آویزان شد و وقتی به حیاط خانه رسید، با عجله از آنجا فرار کرد.»

جزئیات جدید از زندگی شوم شکارچی دختران فراری تهران | ۲دختر فراری نجات یافته از دست قاتل مخوف چه می‌گویند؟
تحقیقات در پرونده خانه ‌وحشت پایتخت که در آن دختری به قتل رسیده و ۲دختر فراری که مدت‌ها در آنجا زندانی بودند، نجات یافته‌اند، احتمال قتل‌های سریالی در این خانه را بیشتر کرده است.

دختر فراری

از عصر دوشنبه و با کشف اسرار خانه وحشت در پایتخت، بررسی‌های گسترده قضایی-پلیسی برای روشن شدن ابعاد پنهان این پرونده آغاز شده است. آن روز زمانی که مأموران پلیس وارد آپارتمانی حدودا ۵۰متری در حوالی میدان قزوین شدند، با جسد نایلون‌پیچ شده یک دختر که حدود ۴ماه از کشته شدنش می‌گذشت روبه‌رو شدند.

همچنین ۲دختر فراری که دست و پای آنها بسته و یکی از آنها در کمد دیواری زندانی بود، از آنجا نجات یافتند. ماموران در ادامه، جوانی ۳۳ساله به نام سعید(شکارچی دختران فراری) و خواهرش به نام مریم را که در خانه وحشت دختران فراری را زندانی کرده بودند دستگیر کردند. اما درحالی‌که زندانیان خانه وحشت می‌گفتند جسد کشف شده در آنجا متعلق به یک دختر فراری است که ۴ماه پیش توسط سعید به قتل رسیده بود، مرد جوان اتهام قتل را انکار کرد.

وحشت از زندانبان
دو دختری که از خانه وحشت نجات یافته‌اند، در ادامه تحقیقات در دادسرای جنایی تهران جزئیات تازه‌تری از این پرونده بازگو کردند.یکی از آنها که در کمد زندانی بود اعتیاد به شیشه دارد و درباره جزئیات ۸‌ماه اسارتش در این خانه به قاضی محمد وهابی، بازپرس جنایی گفت: من در یک خانواده نابسامان بزرگ شدم و تولدم یک اشتباه بود. پدرم هرگز مرا نمی‌خواست و مادرم همیشه برایم تعریف می‌کرد زمانی که باردار بوده، پدرم او را مجبور می‌کرده که مرا سقط کند و حتی به او نفت می‌خورانده که این اتفاق بیفتد.
دختر جوان ادامه داد:‌ این رفتارها موجب شد که مادرزادی پاهایم دچار معلولیت شود و نتوانم به درستی راه بروم. شرایط سختی داشتم، پدرم همیشه مرا به باد کتک می‌گرفت و مرا نمی‌خواست تا جایی که کار کردم، پول جمع کردم و تصمیم گرفتم برای کار و ادامه زندگی به ترکیه بروم. حتی پاسپورتم را هم گرفتم و آخرین بار ۸‌ماه قبل از خانه پدرم فرار کردم. از اسلامشهر به تهران آمدم و می‌خواستم به بانک بروم که پول از حسابم برداشت کنم اما دیر رسیدم و بانک تعطیل شد. در حوالی میدان راه‌آهن بودم و می‌خواستم به مسافرخانه بروم تا روز بعد اول وقت به بانک بروم اما سرنوشتم تغییرکرد. در آنجا با سعید آشنا شدم که او خودش را سرهنگ نیروی انتظامی معرفی کرد و وقتی متوجه شد جایی برای خواب ندارم مرا به خانه‌اش دعوت کرد. اوگفت می‌توانم تا هر زمانی که خواستم در آنجا بمانم اما من فقط برای یک شب نیاز به جای خواب داشتم و روز بعد می‌خواستم با سفر زمینی به ترکیه بروم.
وی گفت: سعید اغفالم کرد و من به خیال اینکه قصد کمک به مرا دارد راهی خانه‌اش شدم. اما به محض ورود به آنجا، او مرا تهدید و در کمد دیواری زندانی کرد. در مدت ۸ماهی که آنجا زندانی بودم فقط روزی یک وعده به من غذا می‌داد و گاهی اجازه دستشویی رفتن را هم به من نمی‌داد. در این مدت با تهدید به من تجاوز می‌کرد و اگر اعتراضی می‌کردم مرا شکنجه می‌داد.

دختر جوان در ادامه گفت: سعید روز اول با تهدید مرا مجبور کرد که علیه نظام، حکومت و دین صحبت کنم و بعد اقدام به تهیه فیلم کرد. از آن پس تهدید می‌کرد که اگر فکر فرار به سرم بزند فیلم را به‌دست مسئولان می‌رساند و اگر زیر سنگ هم باشم مرا پیدا می‌کنند و اعدام می‌شوم. با این تهدیدها مرا در خانه نگه داشته و اکثر روزهایم در تاریکی و در کمد دیواری سپری می‌شد. دلم برای رفتن به خیابان و دیدن نور و آزادی تنگ شده بود و از همه بدتر اینکه معتاد به شیشه هم بودم و سعید برایم مواد تهیه می‌کرد.
دخترجوان درباره جزئیات قتل دختری در این خانه نیز گفت: من داخل کمد بود و قتل را ندیدم اما از صدا فهمیدم که مقتول دختری تازه وارد بود و هنوز یک‌ماه هم نشده بود که قدم در خانه وحشت گذاشته بود و قصد فرار داشت که سعید او را به قتل رساند.

وی ادامه داد: من از سعید واقعا می‌ترسیدم و با دیدن او وحشت زده می‌شوم. حتی الان هم که او دستگیر شده باز وحشت دارم. او مردی خشن، بداخلاق و عصبی است که فکر می‌کنم حتی خانواده‌اش هم از او هراس دارند. من دلم نمی‌خواهد به خانه پدرم بازگردم و اگر روزی آزاد شوم از شما(بازپرس پرونده) تقاضا دارم که مرا به بهزیستی بفرستید.

تهدید به مرگ
دختر دیگری که ۳سال در خانه وحشت زندانی بود اظهارات تازه‌ای در مقابل بازپرس جنایی تهران مطرح کرد. او مدعی بود در مدت ۲۵روزی که مقتول قدم در خانه وحشت گذاشته هرگز او را ندیده و با وی چشم در چشم نشده است. دختر جوان گفت: قبل از هر چیزی باید بگویم که من از سعید می‌ترسم و خواهش می‌کنم او را آزاد نکنید. چون می‌ترسم مرا بکشد. او بعد از دستگیری در کلانتری تهدیدم کرد که اگر آزاد شوم مرا می‌کشد.
دختر جوان درباره وضعیت زندگی‌اش گفت: پدرم مردی معتاد بود که همیشه مرا کتک می‌زد. حتی گاهی مجبورم می‌کرد که کار کنم تا پول مواد او را تهیه کنم. در نهایت هم یک روز مرا از خانه‌اش بیرون کرد.

آن روز تصمیم گرفتم دیگر به آنجا برنگردم و به حوالی میدان راه‌آهن رفته بودم که با سعید آشنا شدم. او خودش را مأمور پلیس معرفی و مرا اغفال کرد و به خانه‌اش برد و ۳سال اجازه خروج از خانه را به من نداد. هربار که از خانه بیرون می‌رفت در را به رویمان قفل می‌کرد و هر وقت عصبانی می‌شد ما را کتک می‌زد. حتی همسایه‌ها از دست او شاکی بودند و از او می‌ترسیدند.

وی گفت: حدود ۵‌ماه قبل بود که سعید دختر دیگری را به خانه آورد. وقتی او را آورد، مرا در اتاق زندانی کرد. دختر دیگری هم در کمد زندانی بود و در آن را هم قفل می‌کرد. زمانی که قرار بود مقتول را به اتاق، جایی که من بودم، بیاورد مرا در حمام یا دستشویی پنهان می‌کرد و من و مقتول هیچ وقت یکدیگر را ندیدیم. وی گفت: خواهر سعید هم در این خانه زندگی می‌کرد و او هم از رفتارهای برادرش شاکی بود.
دختر جوان ادامه داد: من قتل را ندیدم اما پس از جنایت چند روزی جسد را در حمام گذاشتند. بعد برای آنکه بوی تعفن در ساختمان نپیچد سعید مدام عود روشن می‌کرد و یک نایلون دور جسد می‌پیچید که بو نگیرد. وی درباره اینکه چرا از این خانه فرار نکرد نیز گفت: سعید از من فیلم سیاسی تهیه کرده و تهدید کرده بود که اگر فرار کنم، چون پلیس است دستگیرم می‌کند و اعدام می‌شوم.

احتمال قتل‌های سریالی
اظهارات دختران نجات یافته از خانه وحشت در حالی بیان می‌شود که سعید به اتهام قتل، حبس غیرقانونی ۳دختر و اخفای جسد و خواهرش به اتهام معاونت در قتل در بازداشت به‌سرمی‌برند.
اما سعید در تحقیقات همچنان قتل دختر فراری را انکار می‌کند و مدعی است که او توسط یکی از دختران دیگر کشته شده است.

هنوز مشخص نیست انگیزه او از زندانی کردن دختران فراری در خانه‌اش چه بوده اما آنچه مشخص است، اینکه وی رفتارهای عجیبی از خود در جلسات بازجویی و بازپرسی نشان می‌دهد؛ گاهی قتل را انکار می‌کند و گاهی می‌گوید قرار است طناب دار را برگردنش بیندازند.
این در حالی است که در ادامه تحقیقات مشخص شده که طی ۲‌ماه گذشته جسد دو دختر در نزدیکی خانه وحشت کشف شده که هویت هیچ‌کدام از آنها شناسایی نشده است. به همین دلیل فرضیه اینکه آنها نیز توسط سعید به قتل رسیده‌اند قوت گرفته است. علاوه بر این در بازرسی خانه وحشت، یک کارت شناسایی متعلق به یک دختر کشف شده اما هنوز این دختر پیدا نشده است.

همه اینها احتمال اینکه شکارچی دختران فراری مرتکب قتل‌های دیگری هم شده را مطرح کرده و تحقیقات در این پرونده در حالی ادامه دارد که سعید به پزشکی قانونی معرفی شده تا سلامت روانی او بررسی شود.

روایت خبرنگار همشهری از لحظه به لحظه دستگیری قاتل دختران فراری تهران | چگونه راز خانه مخوف فاش شد؟
ماموران وقتی با هماهنگی قضایی قفل در را شکستند و وارد آنجا شدند، اما به محض ورود صحنه تکان دهنده‌ای را مقابل خود دیدند. خانه کاملا به‌هم ریخته بود و در قسمت پذیرایی دختری جوان با دست و پای بسته و برهنه افتاده بود.

دختر جوان حدودا ۲۱ساله بود و وقتی پلیس را دید سراسیمه گفت که سعید آنها را زندانی کرده است. ماجرا عجیب به‌نظر می‌رسید و مأموران وقتی وارد اتاق خواب شدند صداهایی از داخل کمد دیواری شنیدند. در کمد قفل بود و مأموران که آن را باز کردند با دختری جوان که او هم حدود ۲۱سال سن داشت و برهنه بود با دست و پای بسته روبه‌رو شدند. این دختر هم می‌گفت که سعید او را در کمد زندانی کرده است اما این همه ماجرا نبود. لحظاتی بعد مأموران پشت در اتاق خواب بسته‌ای عجیب دیدند. نایلون مشکی رنگی دور جسمی پیچیده شده بود و وقتی آن را باز کردند با جسد دختری جوان که مدت زیادی از مرگش می‌گذشت روبه‌رو شدند.
در این شرایط بود ماجرا به قاضی محمد وهابی، بازپرس جنایی تهران اعلام و او به همراه تیمی از مأموران تجسس پلیس آگاهی تهران در محل حادثه حاضر شدند.

درگیری مرگبار
۲ دختری که در خانه مخوف زندانی بودند تحت بازجویی قرار گرفتند. یکی از آنها ساکن شهری در اطراف تهران بوده و دیگری در یکی از مناطق پایتخت زندگی می‌کرده است. یکی از آنها به‌دلیل اختلافاتی که با خانواده‌اش داشت حدود ۸‌ماه قبل از خانه پدرش فرار کرده و از همان زمان در خانه سعید زندانی شده و در کمد نگهداری می‌شد. دیگری نیز حدود ۳سال قبل از خانه فرار کرده بود و او هم در این مدت در خانه سعید زندانی بود و اجازه خروج نداشت.
این دختران می‌گفتند که سعید آنها را شکنجه می‌داده و به آنها تجاوز می‌کرده است.
دختری که در کمد زندانی بود به مأموران گفت: به‌دلیل اختلافاتی که با پدرم داشتم، او مرا از خانه بیرون انداخت. من هم شب‌ها در پارک می‌خوابیدم تا اینکه یک روز در حوالی میدان راه‌آهن و در نزدیکی یک مسافرخانه با سعید آشنا شدم. او مدعی شد سرهنگ نیروی انتظامی است و وقتی دید از خانه فراری شده و جایی برای زندگی ندارم مرا به خانه‌اش دعوت کرد. وی ادامه داد: پیشنهاد او را پذیرفتم غافل از سرنوشتی که در کمینم بود. مرد جوان مرا به خانه‌اش آورد و در این ۸‌ماه در کمد زندانی بودم و هر ازگاهی سعید اجازه می‌داد از کمد خارج شوم. حتی مجبور بودم در کمد غذا بخورم و فقط برای رفتن به سرویس بهداشتی از کمد خارج می‌شدم. وی گفت: سعید با خواهرش زندگی می‌کرد و روزی که مرا به خانه‌اش آورد به جز من دختران فراری دیگری هم اینجا حضور داشتند. من فکر می‌کردم قرار است سعید به من پناه بدهد غافل از اینکه او بیمار روانی بود و آزارم می‌داد. در این مدت هر وقت عصبانی می‌شد مرا مورد ضرب و جرح قرار می‌داد و با تهدید به من تجاوز می‌کرد.
دختر جوان درباره جزئیات قتل دختری که جسدش داخل اتاق خواب پیدا شده بود نیز گفت: این دختر حدود ۴‌ماه قبل توسط حمید و خواهرش به قتل رسید. حدود ۲۵روز بود که سعید او را به خانه آورده بود و آنطور که متوجه شدم با او هم مثل من در حوالی میدان راه‌آهن آشنا شده و چون آن دختر جایی نداشته، سعید وی را به خانه‌اش دعوت کرده بود. او ۲۵روز در اینجا زندانی بود تا اینکه ۴ماه پیش تصمیم گرفت فرار کند. من همه این وقایع را زمانی که داخل کمد زندانی بودم شنیدم و صحنه قتل را ندیدم. آن روز دختر زندانی می‌گفت قصد رفتن دارد اما سعید مانع شده و اجازه رفتن به او نداد. بر سر این مسئله با یکدیگر درگیر شدند، دختر جوان فریاد می‌کشید و می‌گفت در را باز کن اما سعید او را هل می‌داد و به این طرف و آن طرف پرت می‌کرد. بعد از ترس اینکه همسایه‌ها متوجه ماجرا شوند، از خواهرش خواست تا پیچ‌گوشتی به او بدهد. فکر می‌کنم بعد از آنکه خواهرش به او پیچ‌گوشتی داد و سعید هم با آن ضربه‌ای به دختر جوان زد و او را به قتل رساند. چون پس از آن دیگر صدایی از آن دختر نشنیدم. پس از جنایت هم دور جسد او نایلون پیچیدند و کنار اتاق گذاشتند. آنطور که متوجه شدم سعید و خواهرش می‌ترسیدند جسد را به بیرون از خانه منتقل کنند مبادا همسایه‌ها متوجه شوند. به همین دلیل هر ازگاهی سعید با خودش نایلونی می‌آورد و دور جسد می‌پیچید و پنجره‌ها را باز می‌گذاشت تا متعفن نشود.

زندگی کنار جسد
بعد از تحقیق از دختری که در کمد زندانی شده بود، نوبت به دختر دیگر رسید که به‌گفته خودش ۳سال در خانه سعید زندانی بود.
او گفت: من در نزدیکی مسافرخانه با سعید آشنا شدم و فکر می‌کردم که آن مرد قرار است به من پناه بدهد، اما او در خانه‌اش زندانی‌ام کرده بود و اجازه خروج نمی‌داد. هم خودش از من بیگاری می‌کشید و هم خواهرش. من هم جرأت نمی‌کردم از ترس چیزی بگویم. البته بیرون از اینجا هم کسی را نداشتم و خانواده‌ام مرا طرد کرده بودند.
وی ادامه داد: در مدت ۳سالی که در خانه سعید زندانی شده بودم، ۳-۲ دختر دیگر را هم دیدم که یکی از آنها بعد از مدتی از پنجره فرار کرد و ۲ نفر دیگر هم ظاهرا خانواده‌هایشان ردشان را زده بودند و برای همین رفتند. درباره مقتول هم چیز زیادی نمی‌دانم. هنوز یک‌ماه نشده بود که به خانه سعید آمده بود که در درگیری به‌دست او به قتل رسید. این دختر می‌خواست برود، اما سعید به او اجازه نداد و با همدستی خواهرش او را به قتل رساندند. من حدود ۴‌ماه با جسد آن دختر زندگی می‌کردم تا اینکه مأموران وارد خانه شدند.

بازداشت
راز خانه مخوف فاش شده بود، اما هنوز از متهمان خبری نبود. مأموران منتظر بازگشت سعید ماندند تا اینکه دقایقی بعد خواهر و برادر سعید وارد خانه شدند و پلیس آنها را بازداشت کرد. برادر سعید مدعی بود که با وی اختلاف داشته و قصد داشته سری به او بزند و برای همین به این خانه آمده است. اما خواهرش در این خانه همراه با سعید زندگی می‌کرد که دستگیر شد. با دستگیری این دو نفر، مأموران همچنان به کمین نشستند تا اینکه ساعاتی بعد متهم اصلی نیز از راه رسید و هنگام ورود به خانه دستگیر شد.

کارگر مسافرخانه
آنطور که شواهد نشان می‌داد سعید از سال‌ها قبل‌تر با فریب دختران فراری و زندانی کردن آنها در خانه‌اش، از آنها سوءاستفاده می‌کرد.
در ادامه تحقیقات مشخص شد که این مرد کارگر مسافرخانه‌ای در جنوب تهران بوده و دختران فراری را با این ادعا که پلیس است اغفال می‌کرده و آنها را به خانه مخوفش می‌کشانده است.
سعید و خواهرش از حدود ۸سال قبل این آپارتمان را اجاره کرده و آنجا را تبدیل به خانه وحشت کرده بودند.

داخل خانه وحشت
خانه‌ای که این جنایت در آنجا رخ داده و حالا به خانه وحشت معروف شده، حدود ۵۰متر مساحت دارد. در ورودی آن چندین جفت کفش زنانه ریخته است؛ کفش‌هایی که هیچ‌کس نمی‌داند متعلق به چه کسانی است و صاحبانش چه سرنوشتی پیدا کرده‌اند. داخل خانه به‌هم ریخته است و همه‌چیز می‌شود پیدا کرد؛ از انواع و اقسام دارو تا لباس‌های زنانه و بطری‌های خالی نوشابه. روی یک میز کوچکی که در وسط خانه قرار دارد پر است از ته سیگار. یک تلویزیون قدیمی در گوشه‌ای روی زمین واژگون شده و کوهی از لباس‌های چرک روی هم تلنبار شده است. پشت آشپزخانه متکایی چرک قرار دارد که جای خوابیدن سعید است. آشپزخانه نُقلی خانه تمیزترین جای خانه است اما گوشه آنجا هم پر از زباله و ظرف‌های کثیف است. پشت آشپزخانه تنها اتاق خواب خانه است؛ اتاقی حدود ۶متری که هنوز بقایای نایلون‌هایی که جسد مقتول در آن پیچیده شده بود، وجود دارد. روی آن پر از خونابه است و بوی تعفن فضای اتاق را پر کرده است. اینجا همانجایی است که قریب به ۴‌ماه جسد نایلون‌پیچ شده دختر جوان رها شده بود.

منبع
hamshahrionline
نوع خبر

بیشترین بازدید اخبار امروز