falehafez

  دل من در هواي روي فرخ
بجز هندوي زلفش هيچ کس نيست
سياهي نيکبخت است آن که دايم
شود چون بيد لرزان سرو آزاد
بده ساقي شراب ارغواني
دوتا شد قامتم همچون کماني
نسيم مشک تاتاري خجل کرد
اگر ميل دل هر کس به جايست
غلام همت آنم که باشد
  بود آشفته همچون موي فرخ
که برخوردار شد از روي فرخ
بود همراز و هم زانوي فرخ
اگر بيند قد دلجوي فرخ
به ياد نرگس جادوي فرخ
ز غم پيوسته چون ابروي فرخ
شميم زلف عنبربوي فرخ
بود ميل دل من سوي فرخ
چو حافظ بنده و هندوي فرخ
 
تعبیر

دل و ذهنت را به کسی سپردی که موجب غم و غصه ات شده است.این قدر تابع احساسات نباش.عاقلانه تر فکر کن زیرا هر کسی سرنوشتی دارد و سرنوشت تو نیز همین است که رقم خورده است.